
زبیده متولد ۱۳۵۳ در جوین سبزوار است. اول نامزد پسر داییاش بوده است که در سانحهای کشته میشود و پس از آن داییاش، امام الدین را معرفی میکند تا زبیده را به عقدش در آورند. زبیده ۲۲ سال داشت که به عقد امام الدین، که تبعهی افغان بود، در آمد.
خواهر زبیده نیز پیشتر با مردی افغان ازدواج ازدواج کرده بود. زبیده میگفت: «سرزنشهای فامیل ناراحتی پدر از سرنوشت دخترش، موجب سکتهی پدر و فوت وی شده است».
زبیده ۳ ماه پس از عقد، بههمراه خواهرش به افغانستان روانه میشود و در آنجا میفهمد که امام الدین همسر دیگری در افغانستان داشتهاست که به خانوادهی وی نگفتهاست. همسر اول او باردار نمیشد که امام الدین بهفکر ازدواج دیگری افتاد.
همسر زبیده، امام الدین، در گمرک کار میکرد و به مواد مخدر، شیشه، اعتیاد داشت و زبیده میگفت هرچه درآمد دارد، صرف مصرف شیشه میکند.
زبیده با خجالت میگوید:«بدلیل اعتیاد امام الدین، با هیچکدام از فامیلهایش ارتباط نداریم، عموی بچهها میگوید که به سمت خانهشان نرویم تا نفهمند ما با او فامیل هستیم».
میگوید جهیزیهی نسبتا خوبی بههمراه خودش آوردهبود اما امام الدین تمام آنها را فروختهاست تا خرج مواد را بدست بیاورد. وقتی به دیدنش رفتند، تنها یک موکت کهنه در خانهاش مشاهده میشد.
خانهی زبیده در همان یک اتاق خلاصه میشد و حمام و دستشویی برایشان معنی نداشت. میگفت: «بچهها میروند پشت خانه…»
الان که زبیده دنبال ترک اعتیاد همسرش است، دائما با سرزنشهای مادرهمسرش مواجه میشود. مادر همسرش به او میگوید که اگر بلایی سر پسرش بیاید، همه تقصیرها را از چشم زبیده میبیند…