اسفندماه گذشته، فرصت داشتم مجری برنامه‌ای برای لایحه‌ی تابعیت باشم، و بصیرت بیشتری نسبت به مخاطبان این بحث پیدا کنم.

در نشستی که ۲۰ اسفند در دانشکده علوم‌اجتماعی برگزار شد، به وضوح مشاهده کردم افراد پرسروصدای خالی از محتوایی که تنها هنرشان محکوم کردن صحبت صاحب‌نظران و کارشناسان مدعو و برهم زدن نظم جلسه بود؛ افرادی که گویا آسیب اجتماعی را پروژه‌ای می‌بینند و حاضر نیستند برای رفع یک مساله‌ی عظیم و چندبعدی اجتماعی فرصت مفاهمه و مکالمه را فراهم کنند. آنها فقط آمده‌اند تا نگذارند حرف‌های منطقی صائب‌نظران شنیده بشود.
برخی از این طبل‌های پر سروصدا، پس از طرح انتقاداتشان از جلسه خارج شدند و به‌قول فروغ: کار خود را کردند و بار خود را بستند…

از طرف دیگر کارشناسانی در جلسه حاضر بودند که موی خود را در این راه سفید کرده بودند و قبل از اینکه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بخواهد کباده‌ی حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان را بکشد، آنها در میدان حضور داشتند؛ افرادی که جعبه‌سیاه این عرصه‌اند و اطلاعاتشان براساس تجربه و شواهد سالهای خدمتشان است نه براساس قیل و قال.

در این نشست افراد بی‌منطق با توسل به هرگونه ترفندی سعی می‌کردند تا نقدهای برخی از سخنرانان را منحرف کنند.

یک گروه دیگر از تماشاگران نیز افرادی بودند که بصورت مستقل در جلسه شرکت نموده بودند و سوالهای خودشان را مطرح می‌کردند و مشتاقانه بدنبال پاسخش بودند؛ بماند که بی‌منطقان در پی مصادره پرسشها به نفع خودشان بودند.
اما جالب بود که در نهایت تمام شنوندگان در انتهای مراسم پیگیر و مشتاق صحبت درباره این لایحه به نحو مبسوط‌تر و معقول‌تر و باحضور کارشناسانی که در این حوزه کار نموده‌اند، بودند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پست های مرتبط